زندگیِ “مشترک” یا زندگیِ “اشتراکی”
طلاق عاطفی و ازدواج سفید
اگر به ازدواج ثبت نشده در شناسنامه، که صفحات مربوط به ثبت ازدواج در آن سفید است، را «ازدواج سفید» بنامیم میتوان طلاق بین زوجین، که هنوز در صفحات شناسنامه ثبت نشده است، را «طلاق سفید» نامید که با عناوین دیگری مانند طلاق عاطفی، طلاق هیجانی و طلاق پنهان هم از آن یاد میشود.
طلاق عاطفی و ازدواج سفید دو مورد از مهمترین چالشهای بین فردی در روابطِ بین جنس مخالف هستند که شاید در بسیاری از جوامع ناهنجار به شمار روند و حتی یک معضل در نظر گرفته شوند.
طلاق سفید چیست؟
ازدواج یک رابطۀ صمیمانۀ بین فردی و طولانیمدت است که برای تأمین نیازهای جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی تشکیل میشود و مورد تأکید فرهنگهای مختلفِ رفتاری، جغرافیایی و نژادی است.
فارغ از قوانین ملیـقومیتی برای چگونگی ثبت حقوق، محدودیتها و ممنوعیتها در رابطۀ بین فردی موسوم به «ازدواج»، فرض بر این است دو نفری که باهم ازدواج میکنند ازدواجشان تأمینکنندۀ اصول چهارگانۀ احترام، آرامش، محبت و لذت باشد. رابطۀ طولانیمدتی که با اصل اولیه و بنیادین «احترام» شروع میشود و مانند کوه یخی که فقط نوک آن از بیرون دیده میشود نتیجۀ نهایی آن با لذتبردن یا نبردن مشخص میشود.
آنچه در طلاق سفید دیده میشود در ریشۀ خود دربرگیرندۀ نوعی جدایی عاطفی، جنسی و هیجانی است که کارکردهای زندگی زناشویی را تا حد امنیتطلبی اجتماعیـاقتصادی و شرایط مرتبط با فرزندپروری پایین آورده و زندگیِ «مشترک» را به زندگیِ «اشتراکی» تبدیل کرده است.
شرایط طلاق سفید؛ زندگی اشتراکی
فرض کنید چند نفر تصمیم میگیرند یک وعدۀ غذایی را با کمک همدیگر تهیه و صرف کنند. در یک حالت، هریک از افراد مواد اولیهای را با خود میآورد و با تبادل نظر با یکدیگر تصمیم میگیرند که کدام غذاها را باهم بپزند.
نتیجۀ نهایی، غذاهایی است که محصول هم فکری و مشارکت همۀ آنها با یکدیگر است. در حالت دوم، هریک از افراد جداجدا غذاهایی را میپزند و مانند پیکنیک بر سر یک سفره میگذارند. اگرچه هرکس به غذا و دستپخت دیگری دسترسی دارد؛ اما، تفکیک و تشخیص بین غذاها و آشپزها وجود دارد.
آنها تلاشهای فردی خود را به اشتراک میگذارند اما سعی مشترکی ندارند. سفرۀ آنها متنوع و پربار است اما صمیمانه نیست. تعلق خاطر هر فرد به غذای خود است نه به میز غذا. نتیجۀ نهایی، محصول اشتراک غذاهای جداگانه آنهاست. زندگی زناشویی هم بدین شکل است.
اگر محصولات زندگی نتیجۀ سعی مشترک زوجین باشد، یک زندگی «مشترک» است؛ ولی اگر محصول تلاشهای جدا ولی همزمان و همجوار آنها باشد، زندگی «اشتراکی» است که مهمترین اصل از شرایط طلاق سفید است.
عواقب طلاق عاطفی
اگرچه زندگی «اشتراکی» فوایدی چون حفظ استقلال فکریـعاطفی و احترام به تفاوتهای فردی را دارد اما در تضاد با اصلیترین کارکردهای زناشویی است؛ یعنی احساس دلبستگی، امنیت و هدفمندی. اینجاست که طلاق سفید رخ میدهد. رابطۀ زن و شوهر از سطح همسری (صمیمت فکری)، همدلی (صمیمت احساسی) و همپایی (صمیمت رفتاری) به سطح همخانگی و همخوابگی تنزل مییابد.
صمیمیت
اگر صمیمیت را از آخرین رازهای زندگی و موفقیت در زندگی بدانیم، هرچقدر که در زندگی «مشترک» آن را میبینیم، در زندگی «اشتراکی» صمیمت زیادی دیده نمیشود و این مورد از مهمترین عواقب طلاق عاطفی است.
احترام
اساساً یکی از مهمترین اهداف زندگی مشترک داشتن یک گوش باز و امن برای شنیدن است هم برای زنان و هم برای مردان. این گوش باز و امن محصول احساس امنیت و اعتماد است. احساسی که بر پایۀ احترام و سپس آرامش ناشی از احترام ایجاد میشود.
یک رابطۀ ناآرام یک رابطۀ غیرقابلاعتماد و شکننده است. چطور میتوانید به کسی اعتماد کنید و با او صمیمی و راحت باشید که احتمال آسیبرسانی را از او دارید؟
امنیت
اگرچه گربه و پلنگ هر دو از گربهسانان هستند؛ اما، احساس آرامش ناشی از مجاورت با آنها برای انسان متفاوت است. گربه حیوانی خانگی و اهلی است؛ اما، هیچ فردی معمولاً پلنگ را در آغوش نمیگیرد چراکه احساس امنیت نمیکند.
زندگی زناشویی هم بدین شکل است، انتظار عموم افراد از اهداف زندگی مشترک کسب آرامش و امنیت است؛ اما، این انتظار میتواند بنا بر شرایط روانی و تربیتی زن و شوهر نه تنها برآورده نشود بلکه رویای آرامش زندگی «مشترک» تبدیل به کابوس ناامنی زندگی «اشتراکی» شود.
پس صرف این که، رابطۀ زناشویی بر اساس فرض اولیۀ صمیمیت بنا شده است نشاندهندۀ وجود صمیمت نیست. ترس و ناآرامی نقطۀ مقابل آرامش و صمیمت هستند.
آنجا که باهم غذا میخوریم اما باهم غذا نمیپزیم آنجاست که زندگیمان اشتراکی است و دستاوردهایمان را باهم به اشتراک میگذاریم، اما دستاورد مشترکی نداریم و زندگیمان مشترک نیست.
اگرچه فرزندآوری میتواند محصولی «مشترک» محسوب شود؛ اما، نحوۀ فرزندپروری در زندگی «اشتراکی» بسیار متفاوت از روش فرزندپروری در زندگی «مشترک» است.
در زندگی «مشترک» فرزندپروری محصول نظرات نسبتاً «مشترک» والدین دربارۀ روش تربیت فرزند است، فارغ از همۀ محدودیتهای اقتصادیـاجتماعی در شرایط روزمرۀ زندگی خانوادگی، فرزند با نظمی نسبتاً یکدست بزرگ میشود؛ اما، در زندگی «اشتراکی» فرزندپروری تبدیل به میدانی برای ارائه نظرات شخصی هریک از والدین در زمینۀ تعیین و دستیابی به اهداف زندگی میشود. اهدافی که در بسیاری از موارد قابلیت وصول همزمان در یک فرد را ندارند.
و سخن آخر: زندگی «مشترک» تقسیم قدرت است و زندگی «اشتراکی» جنگ قدرت.